تنبورانه -هنر، اعتیاد می‎آورد (هم‎صحبتی با مظفر برنجی، استاد تنبور)

هنر، اعتیاد می‎آورد (هم‎صحبتی با مظفر برنجی، استاد تنبور)

دسته بندی: مصاحبه | نویسنده: modabber | ارسال شده در 12:00 AM روز ۱۳۹۲ دوازدهم مهر

شما اجراهایی را با ساز تنبور در خارج از كشور و به طور مشخص در اروپا داشته‎اید. استقبال از این ساز در آن‎جا چه‎طور بود؟

شنوایی غربی‎ها با این ساز، به نوعی آشناست و آن‎هم ناشی از فواصل پرده‎بندی در تنبور است كه با سازهایی مانند گیتار و پیانو قرابت و نزدیكی زیادی دارد. شاید به همین خاطر هم استقبال از این ساز در اروپا بسیار زیاد و در خور بود، ضمن این‎كه قطعات تنبور، علاوه بر آشنا بودن برای اروپایی‎ها از عنصر تازگی نیز برخوردار است.
در واقع برای آن‎ها خیلی عجیب بود كه از 13 پرده‌ی تنبور و سه سیم آن، این‎چنین صدایی به گوش برسد و بعضی‎ها حتی آن‎را با دیده‎ی شك و تردید نیز می‎نگریستند. مثلاً بعد از یكی از اجراهایم در ایتالیا، یكی از كارشناسان موسیقی آن‎جا، به مترجم ما گفته بود: من فكر می‎كنم شما یك چیزی را در كاسه‌ی تنبور كار گذاشته‎اید، وگرنه امكان ندارد چنین تركیب صدایی از این ساز بلند شود و كا به جایی كشیده شد كه می‎خواستند كاسه تنبورم را بردارند تا از نبود چیزی در درون آن مطمئن شوند. در مجموع، استقبال در آن‎جا بسیار خوب بود.
من تنها كسی بودم كه به درخواست حضار، سه بار به تكرار اجرای خود پرداختم، ضمن این‎كه این مسئله می‎تواند هشدار دهنده نیز باشد، چراكه غربی‎ها سازهای خود را كامل شناخته‎اند و در حال شناخت و یادگیری سازهای ما هستند.

گفتید كه در خارج از كشور، استقبال از این ساز خوب بوده است و آن‎ها در پی شناخت این ساز نیز برآمده‎اند، اما به نظر می‎رسد كه این ساز در مقایسه با سازهایی مثل سه تار و تار، با نوعی مهجوریت مواجه بوده است. شما چه تلاشی برای معرفی این ساز و ورود آن به سلیقه‎ی موسیقایی مردم كرده‎اید؟

تنبور سازی است با 6500 سال قدمت. در حفاری‎های تپه‎های بنی یونی در حوالی شوش دانیال، یكی از مجسمه‎های ارزشمندی كه به‎دست آمد، مجسمه‎ی مرد تنبورنواز بود كه در آن یك ایرانی را در حال نواختن این ساز نشان می‎دهد. در واقع، همان‎طور كه شما اشاره كردید، این ساز قدمت بیش‎تری از سازهایی مثل سه‎تار و تار دارد و آن را پدر تار و پدربزرگ تار نیز می‎نامند و به‎طور كلی این ساز، قدیمی‎ترین ساز زنده‌ی ایرانی است كه از پدران‎مان به یادگار به ما رسیده است.
طی قرون متمادی از این ساز، فقط در مجالس عرفانی و ذكر استفاده می‎شد و عامه‎ی مردم از شنیدن صدای این ساز محروم بودند، اما از حدود نیم قرن قبل، این ساز كم‎كم از كنج خانقاه‎ها و از انحصار گروهی خاص خارج و به نوعی از انزوا خارج شد؛ البته نه به طور كامل. من به نوبه خود، كاری كه توانسته‎ام بكنم، آموزش نوازندگی این ساز به هنرجویان جوان است كه در حدود 12 سال است به‎صورت فشرده آن‎را دنبال می‎كنم؛ ضمن این‎كه مدت‎هاست با سازهای سه‎تار و تار آشنا هستم، اما با هدف معرفی بیش‎تر تنبور، تمامی اجراهایم را با ساز تنبور انجام داده‎ام؛ هم اجراهای داخلی و هم خارجی.

همان‎طور كه گفتید این ساز هنوز از انزوا كاملاً خارج نشده است. بعضی معتقدند می‎توان با تغییراتی در فیزیك این ساز، موسیقی برخاسته از آن را مردمی‎تر و در نتیجه آن‎را از مهجوریت درآورد. آیا اساساً این كار منطقی و ممكن است و ضرورتی برای این كار می‎بینید؟

چند سال قبل، آقای حسین علیزاده یك سیم به سیم‎های تنبور اضافه كرد و تعداد پرده‎های آن را تغییر داد. اجراهایی را نیز با این ساز انجام داد، اما به نظر اكثر نوازندگان این ساز، اجراهای ایشان موفقیت‎آمیز نبود. من فكر می‎كنم اگر ما بخواهیم در ساختمان این ساز دست ببریم، اساساً این ساز اصالت خود را از دست خواهد داد. اگر نظر مرا بخواهید، در نحوه‎ی اجرای این ساز می‎توانیم تغییراتی را به‎وجود آوریم و با تغییر كوك‎ها و مضراب‎های آن، صدای آن را متنوع‎تر كنیم. و این روش خیلی موثرتر خواهد بود تا این‎كه بخواهیم فیزیك این ساز را تغییر دهیم. چهار سال روی این مسئله فكر كردم و مضرابی را به‎وجود آوردم به نام پروانه كه نوعی هنجارشكنی در تنبورنوازی بود. چراكه در این مضراب، نوازنده تنبور می‎تواند یك نت را هر چه‎قدر خواست تكرار كند. در حالی كه این مسئله در تنبورنوازی، كاملاً غیر عادی است و نوازنده‎ی تنبور مجاز نیست یك نت را بیشتر از یك بار بزند. ضمن این‎كه ساز تنبور نیز امكان گسترده‎ای برای این كار را در خود به‎صورت پنهان دارد. مثلاً تا چند سال قبل همه فكر می‎كردند كه تنبور، فقط دو كوك دارد ولی خلیل عالی‎نژاد، 12 كوك را برای این ساز در نظر می‎گیرد.

اصولاً تنبور، سازی محلی است و به‎طور مشخص، بیش‎تر مربوط به مناطق كردنشین. اما گویا در این‎جا استقبال خیلی خوبی از كلاس‎های آموزشی نمی‎شود.

كلاس‎های آموزشی تنبورنوازی حوزه هنری به تازگی و با حمایت مكرر شخص آقای سروری برپا شده است. به همین خاطر به جهت نوپا بودن آن خیلی هم نمی‎توان توقع شلوغ بودن آن را داشت، علاوه بر آن‎كه آموزش موسیقی، كلاً یك امر فصلی است و معمولاً در فصول غیر تابستان استقبال از این كلاس‎ها كم می‎شود. به غیر از حوزه هنری، مراكز دیگری هم هستند كه این ساز را آموزش می‎دهند و می‎توانم این را بگویم كه تعداد هنرجویان تنبور در كرمانشاه بیش‎تر از هنرجویان هر ساز دیگری است، اما مسئله دیگری هم وجود دارد و آن، عدم توجه كافی مسئولان به این ساز است. به‎طور مثال، اگر قرار باشد ما یك اجرای تنبور در این شهر داشته باشیم و هم‎زمان ساز دیگری نیز بخواهد در شهر برنامه اجرا كند، مسئولین، اولویت را به ساز دیگر می‎دهند و سالن بهتر را به آن اختصاص می‎دهند كه این مسئله می‎تواند به‎خصوص روی جوانان علاقه‎مند به یادگیری این ساز، تأثیر منفی بگذارد.

از آموزش صحبت كردیم. قدری هم از شاگردهایتان برای‌مان بگویید. فكر می‎كنید بتوانند روزی جا پای استاد خویش بگذارند؟

آن‎ها موفقیت‎های خوبی را در سطح استان كسب كرده‎اند و من از آن‎ها راضی‎ام، ولی وقتی به آن‎ها نگاه می‎كنم، می‎بینم هیچ‎كدام مثل جوانی خود من تمرین نمی‎كنند و البته تا حالا این‎طور بوده است، اما در كل از آنها راضی‎ام.

گویا مشكلات معیشتی، تنبورنوازان را مثل خیلی از نوازندگان آزرده می‎كند.

من هنوز بیمه نیستم و همیشه فكر می‎كنم. مثلاً اگر اتفاقاً‌ یك‎بار پایم لیز بخورد و انگشتم بشكند، حداقل تا یكی دو ماه باید قرض، زندگی‎ام را بچرخانم و همین قضیه در مورد همكاران من هم صدق می‎كند. ما باید صرفاً روی اجراهای‎مان حساب كنیم مثلاً در فستیوال ایتالیا پول اجراهای من بعد از شش ماه و آن هم خرد خرد به دستم رسید.

فكر می‎كنید مشكل معیشتی اهالی موسیقی و به‎طور خاصی، تنبورنوازان شهرستانی چه موانعی را می‎تواند در راه پیشرفت آن‎ها ایجاد كند؟

هنرمند در وهله‌ی اول كه كار هنری‎اش را شروع می‎كند، هیچ‎وقت به این فكر نیست كه بخواهد از راه هنر نان بخورد و بعد از یك مدتی می‎بیند كه مثلاً سال‎هاست كه دارد ساز می‎نوازد و صاحب نام شده و مشغول اجرای كنسرت‎ها است و راه برگشت هم وجود ندارد، چون هنر اعتیاد دارد. مثلاً این‎طوری نیست كه یك تنبورنواز، بعد از 20 سال بگوید این حرفه فایده نداشت و حرفه‎ام را عوض كنم. اساساً راه برگشتی وجود ندارد. خودم را مثال می‎زنم. شش روز در هفته تدریس دارم و با حدود 50 شاگرد كار می‎كنم. اگر وضعیت به‎گونه‎ای بود كه تأمین مالی داشتم، ساعات كم‎تری را در هفته تدریس می‎كردم و می‎توانستم علاوه بر تدریس بهتر و پربارتر، ساعات بیش‎تری را به تمرین شخصی اختصاص دهم. مثلاً 20 شاگرد داشته باشم، اما 20 شاگرد بسیار قوی و موثرتر.
من همیشه به شاگردانم می‎گویم كه یك هنرمند، علی‎الخصوص هنرمند شهرستانی با دو كار زمین می‎خورد؛ یكی از آن‎ها تدریس زودهنگام و دیگری از راه هنر امرار معاش كردن. به‎خاطر همین هم همیشه به آن‎ها می‎گویم: دور امرار معاش از راه هنر را خط بكشند.

ایجاد وبلاگ جدید | گزارش تخلف | نمایش لیست وبلاگ هاجامعه مجازی موسیقی ایرانیان