تنبورانه -حکایت تلخی ها و شیرینی های بانوان تنبورنواز "دایراک خاتون" / گفتگو با فریبا شاه حسینی

حکایت تلخی ها و شیرینی های بانوان تنبورنواز "دایراک خاتون" / گفتگو با فریبا شاه حسینی

دسته بندی: مصاحبه | نویسنده: modabber | ارسال شده در 12:00 AM روز ۱۳۹۳ بيست مهر

خانم شاه حسینی جرقه های تشکیل گروه تنبورنوازان "دایراک خاتون" به چه سال هایی باز می گردد و از چه زمانی به فکر تشکیل یک گروه تنبورنوازی متشکل از بانوان افتادید؟

من در سال 80 از طریق یک خانم شیرازی به نام "مریم سهرابی" با تنبور آشنا شدم و تا قبل از این زمان هرچند با جامعه اهل حق در ارتباط بودم ولی هیچ شناختی از ساز تنبور نداشتم. ایشان از شاگردان تنبور آقای رستمی بودند که برای تحصیل به کرمانشاه آمده بودند. خانم سهرابی پیشنهاد تشکیل یک گروه بانوان تنبورنواز را به من داد. آن زمان  موسیقی تنبور چنان مرا تحت تأثیر خویش قرار داده بود که حاضر بودم به خاطر ترویج آن هر تلاشی را انجام دهم. به همین منظور برای تشکیل یک گروه بانوان ابتدا با برخی از اساتید تنبور صحبت کردم ولی اغلب آن ها می گفتند که تشکیل چنین گروهی یک کار به دور از ذهن بوده و اصلاً امکان پذیر نیست و هیچگاه نمی توان چند خانم را در یک گروه دور هم جمع کرد زیرا آن ها با هم نمی سازند و ... حرف هایی از این قبیل. اما من با عشقی که به تنبور داشتم این کار را ادامه دادم.

این مخالفت ها جنبه آئینی و مذهبی داشت یا اینکه به باورهای سنتی افراد باز می گشت؟

گویا در قدیم خانم ها حق نواختن تنبور را نداشته اند. این نوآوری ها طی دو دهه اخیر توسط کسانی مانند استاد علی اکبر مرادی در حیطه موسیقی تنبور صورت گرفته و فضای لازم را برای که حضور بانوان مهیا نموده و آن جو سابق را عوض کرده است.

با این وضعیت و مخالفت هایی که صورت می گرفت شما کارتان را چگونه آغاز کردید؟

ما در قدم اول به سراغ آقای سید جواد عزیزی رفتیم که تنبور تدریس می کرد. ایشان وقتی انگیزه ما را دید بدون هیچ چشمداشت مالی به ما کمک کردند. در قدم بعدی به سراغ انتخاب هنرجوها رفتیم. در آن سال ها نوازنده حرفه ای خانم بسیار کم بود و تنها برخی از کودگی گوش هایشان با این نوع موسیقی آشنا بود ولی پنجه هایشان حرفه ای نبود. من هنگام حضور در کلاس آقای مظفر برنجی دقت می کردم ببینم چه کسانی بهتر ساز می زنند. از این راه با "آسو زارعیان"، "نازنین کهریزی"، "ستاره گلزاری"، "مریم سهرابی" و "سونیا صوفی" آشنا شدم و از آن ها دعوت به همکاری کردم. آقای عزیزی هم "حسنی فتحی" و "سارا فرهادی" را به ما معرفی کرد. از میان این افراد به غیر از "ستاره گلزاری" و "نازنین کهریزی" بقیه از بچه های اهل حق بودند. ما ابتدا در منزل شخصی خودم یکسری تمرین ها را با کمک نازنین کهریزی -که تسلط بیشتری بر موسیقی داشت - انجام دادیم تا نزد آقای عزیزی خیلی مبتدی جلوه نکنیم. بعد از این تمرین های ابتدایی با حضور آقای عزیزی کارمان را آغاز کردیم و به همین ترتیب در سال 84 گروه 10 نفره تنبورنوازی بانوان را به طور رسمی تشکیل دادیم. در همان سال نیز قرار بود "جشنواره زخمه بر بیستون" برگزار شود. به همین دلیل ما با شتاب بسیار خود را آماده شرکت در جشنواره کردیم. آقای عزیزی همچنین پیشنهاد حضور یک دف نواز را در گروه دادند و به همین دلیل از خانم "سارا احمدیان" که تبحر خوبی در دف نوازی داشتند دعوت به همکاری کردیم که ایشان هم مقداری گروه را جمع و جور کرد. کاری که ما در جشنواره زخمه بر بیستون ارایه دادیم یک قطعه همنوازی نسبتا بلند بود که در آن اشاراتی به موسیقی مقامی نیز وجود داشت و با ارایه آن عنوان منتخب جشنواره را کسب کردیم.

حضور شما در این جشنواره چه بازتابی در جامعه هنری آن روز کرمانشاه داشت و چه واکنش هایی را در پی داشت؟

اجرای یک گروه از بانوان تنبورنواز بازتاب بسیار زیادی در میان هنردوستان و حتی مسئولین شهر داشت و تصاویر گروه ما در نشریات مختلف منتشر شد. همزمان یکسری از وابستگان به آئین یارستان عنوان می کردند که این ها خانم هستند و حق ندارند دست به تنبور ببرند و یا مقام بنوازند. البته این مخالفت های آئینی چندان برای من مهم نبودند و در جواب اینگونه مخالفت ها می گفتم من یک شیعه هستم و تنبور را به عنوان یک ساز انتخاب کرده ام و خیلی هم برایم قابل احترام است. در آن سال ها همچنین کسی مانند آقای مظفر برنجی که یک هنرمند یارستانی بود در آموزش بچه های گروه خیلی به ما کمک کردند. این جشنواره برای ما یک سکوی پرش شد و گروه خیلی مورد تشویق قرار گرفت و پس از این اجرا فضا برای ما بسیار بهتر شد. پس از این جشنواره، ما دو اجرا در "دانشگاه پیام نور کرمانشاه" و "دانشگاه پیام نور هرسین" داشتیم و برای اولین بار بود که مبلغی پول به بچه ها بابت اجرای کنسرت می دادند. در اجرای هرسین ما یک خواننده تکخوان به نام "شهزاد سلیمانی" به ترکیب گروه اضافه کرده بودیم که پس از اتمام برنامه به ما اعتراض کردند چرا در حالیکه آقایان هم در سالن حضور داشته اند از تکخوان زن استفاده کرده اید؟ من هم در جواب گفتم که شما در این زمینه محدودیتی برای ما قرار نداده بودید. ما کاری را شروع کرده بودیم که راه و چاه و الفبایش را نمی دانستیم ولی انصافاً همه از ما حمایت کردند و این مشکل هم ختم به خیر شد.

بعد از پیش آمدن این مشکل با قضیه خواننده چگونه کنار آمدید؟

خواننده تکخوان را کنار گذاشتیم و قطعات را به صورت همخوانی اجرا می کردیم تا اشکالی هم نداشته باشد. البته برخی از اعضای گروه با اینکه اصالتاً کرد بودند ولی نمی توانستند مانند بقیه کارهای کردی را بخوانند بنابراین سعی می کردیم از میان سه قطعه تنها یک قطعه با کلام همراه باشد.

یکی از کسانی که در پیشرفت موسیقایی گروه شما تأثیر گذار بوده استاد علی اکبر مرادی است. از چه زمانی ایشان در کنار گروه دایراک خاتون قرار گرفت؟

در همان جشنواره زخمه بر بیستون ما با آقای علی اکبر مرادی آشنا شدیم و ایشان ابراز تمایل کردند که در زمینه آموزش گروه ما را یاری دهند. ما طبق این توافق حدود یک سال و نیم در کانون امید آموزش و پرورش با نظارت آقای مرادی آموزش تنبور دیدیم. من کار خیلی از اساتید دیگر دیده بودم و واقعاً تفاوت کار آقای مرادی با این افراد کاملاً مشهود بود. بعدها که مرادی انگیزه بچه ها را دیدند هر وقت کرمانشاه بودند به منزل ما می آمدند و بچه ها را تمرین می دادند. در آن سال ها گروه روی فرم آمده بود و مدام برای جشنواره های مختلف در کردستان و کرمانشاه دعوت می شد. ما در بیش از ده جشنواره شرکت کردیم و اغلب مقام های اول تا سوم را کسب می کردیم.

"دایراک خاتون" نام زیبایی برای یک گروه موسیقی بانوان است. این نام از کجا آمده است؟

اولین جشنواره "زخمه بر بیستون" که تمام شد با خانم میرزا بیگی - که دختر ایشان خانم دنیا میرزا بیگی جزو گروه بودند - آشنا شدم که یک خانم باسواد و روشن بودند. من بسیاری از کتاب های اهل حق را از طریق ایشان مطالعه کردم. در حین مطالعه به زنی به نام "دایراک خاتون" برخوردم که مادر سلطان اسحاق از بزرگان و مشاهیر آئین یارستان بود. "دایراک خاتون" همچنین اولین بانویی بوده که تنبور می نواخته است. من از انتخاب این نام برای گروه بسیار خوشم آمد و آن را با دوستان در میان گذاشتم. خانم میرزا بیگی گفتند "دایراک خاتون" نزد مردم یارستان بسیار مقدس است و ممکن است مورد اعتراض قرار بگیرید. با وجود این ها نام گروه را "دایراک خاتون" گذاشتیم و در بروشوری که برای دومین جشنواره زخمه بر بیستون منتشر شد با همین نام شرکت کردیم. پخش شدن این بروشور همانا و اعتراضات خیلی تند برخی همانا. حتی کسی مانند استاد علی اکبرمرادی هم می گفت که خیلی عجولانه عمل کرده اید و باید کمی محتاط تر پیش بروید. البته با این وجود ایشان در آن جشنواره میکروفن را دست گرفتند و از گروه ما خیلی تقدیر و تشکر کردند و گفتند جامعه اهل حق باید قدردان باشد که یک خانم شیعه یک گروه تنبورنوازی را مدیریت می کند. هرچند این حمایت قاطع بسیاری از دهان ها را بست ولی ما تا یک سال درگیر این مسئله بودیم.

در این میان برخورد دیگر گروه های کرمانشاهی با شما چگونه بود. آیا از تشکیل چنین گروهی استقبال می کردند؟

نه متأسفانه. حتی در جشنواره سنندج برخورد بدی با ما صورت گرفت. به نوازنده ها گفتم که نباید بر سر مقام با گروه های دیگر درگیر شویم. همچنین در اولین دوره جشنواره موسیقی کردی دالاهو یک از حاضران شروع کرد به حرف های نامناسب زدن به گونه ای که برخی از حاضران می خواستند با این آقا دست به یقه شوند ولی من مانع شدم. متأسفانه هر جشنواره ای که ما می رفتیم برخی افراد به شکلی بسیار نامناسبی با ما برخورد می کردند.

این فرد به چه چیزی اعتراض داشت؟

ما در جشنواره های مختلف پشت سر هم مقام می آوریم و آن ها تصور می کردند که نفوذ کسی مانند استاد علی اکبرمرادی باعث اینگونه موفقیت هاست. در حالیکه در جشنواره سنندج آقای اردشیر کامکار نظر آخر را داده بود. متأسفانه در جشنواره سنندج یکی از همین نوازنده های جوان کرمانشاهی که گروه شان پس از ما قرار گرفته بود برخورد بدی با آقای مرادی کردند. آن ها در واقع با دیگر گروه ها رقابت داشتند ولی تلافی آن را سر ما در می آوردند. آقای مرادی اهل این صحبت ها نیست و شخصیت ایشان بالاتر از این حرفاست. در همین دومین جشنواره موسیقی کردی که در دالاهو برگزار شد خیلی ها به وضعیت داوری اعتراض داشتند در حالیکه که آقای علی اکبر مرادی هم در آنجا حضور نداشتند.

 طی این سال ها دایراک خاتون با ریزش هایی مواجه بوده و اعضا جدیدی جایگزین افراد قبلی شده اند. دلیل این تغییر و تحولات به چه عواملی بازمی گردد؟

رفتن بچه های بسیار فعالی مانند "ستاره گلزاری"، "بنفشه مرادی" و "هانا الماسی" لطمه سنگینی برای "دایراک خاتون" بود. بچه ها ازدواج می کردند و می رفتند و ما با کسان دیگری جایگزین می کردیم. متاسفانه آقایان کمتر اجازه می دهند که همسرانشان بعد از ازدواج همچنان به موسیقی بپردازند. بسیاری از این بچه ها در همین گروه و زیر دستان من بزرگ شده اند مثلا خانم فتحی از سال سوم دبیرستان به گروه آمدند و الآن در حال اتمام دوره کارشناسی هستند. من به آن ها گفتم که اجازه نمی دهم با هر کسی ازدواج کنید و آن فرد بعد از خانواده ها باید از صافی من نیز رد شود! خوشبختانه در این مدت با خانواده ها بسیار صمیمی شده ایم به گونه ای که در مراسمات شادی و عزای آن ها شرکت می کنیم و در واقع تبدیل به یک خانواده مشترک شده ایم.

طی سال های اخیر و با بسته شدن فضای موسیقی در کرمانشاه وضعیت دایراک خاتون به چه شکل بوده است؟

طی سال های اخیر ما هیچ اجرای با تبلیغات علنی نداشته ایم و تنها به چند اجرای محدود برای بانوان بوده که آن هم با رایزنی های بسیار اجازه آن صادر شده است. چند سال پیش می خواستیم در سطح شهر یک اجرا داشته باشیم ولی اجازه آن را نمی دادند. به همین منظور با پادرمیانی خانم آرام مدیر آموزشکاه بتهون یک جلسه مشترک با آقای رجبی مدیر وقت ارشاد برگزار کردیم و مشکلاتمان را صادقانه با مدیریت ارشاد در میان گذاشتم. گفتم من مادر دو بچه هستم و در همه مراسمات نیز با چادر حاضر می شوم حال آیا ما این حق را نداریم که مثلاً به مناسبت "روز پرستار" که ولادت حضرت زینب (س) هم هست یک اجرای موسیقی داشته باشیم. آقای رجبی درخواست ما را پذیرفت. ایشان هرچند آشنایی زیادی با موسیقی نداشت اما مسایل را خوب درک می کرد. به این ترتیب ما دو سال پیاپی (87 و 88) به مناسبت روز پرستار در "تالار غدیر" و "کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" برای بانوان برنامه اجرا کردیم. اجرای ما دو بخش داشت، یک بخش گروه بانوان آموزشگاه بتهون به سرپرستی خانم آرام و بخش دوم مختص گروه "دایراک خاتون" بود که یک اجرای چهل و پنج دقیقه ای داشت.

تبلیغاتی علنی هم در سطح شهر داشتید؟

ما اجازه تبلیغات علنی نداشتیم و دعوت از مهمان ها هم به صورت خصوصی بود. به این ترتیب که هر کسی می توانست تعدادی مهمان را دعوت کند با همه این ها استقبال خیلی خوبی از این کنسرت صورت گرفت.

هیچ فشاری برای برهم زدن این کنسرت ها که یک گروه متشکل بانوان آن را برگزار می کرد صورت نگرفت؟

نه، برنامه با مجوز ارشاد برگزار می شد.

خب کنسرت آقای سراج هم از طرف ارشاد مجوز داشت ولی توسط برخی افراد به هم خورد؟

اوضاع از این به بعد خراب شد. همین دو سال پیش (اسفند ماه سال 89) از طرف دانشگاه علم و صنعت کرمانشاه به مناسبت باستانی روز زن از ما دعوت به عمل آمد که در بخشی از این برنامه یک اجرا داشته باشیم. ما هم تمرینات فشرده و پر زحمتی را انجام دادیم ولی دقیقاً 24 ساعت قبل از روز اجرای برنامه از طرف دانشگاه به ما خبر دادند که اجرای شما لغو شده است. هرچند این مسئله برای ما خیلی ناراحت کننده بود ولی  من و اعضای گروه با در دست داشتن سازهایمان به نشانه اعتراض در سالن انتظار (محل برگزاری برنامه) حضور پیدا کردیم. در آن روز آقای دکتر کریمی که دو ماهی بود رئیس انجمن موسیقی کرمانشاه شده بودند در سخنانش از لغو کنسرت ما ابراز تأسف کرد. همچنین گروه ما اوایل تابستان سال 90 در اولین دوره جشنواره موسیقی کردی در دالاهو شرکت کرد و اول شد. اواخر مرداد و بعد از جشنواره دالاهو بود یک جلسه با حضور هنرمندان در اداره فرهنگ ارشاد کرمانشاه تشکیل شد که من هم حضور داشتم. آقای آفتابی که تازه شروع به کار کرده بودند در ابتدای جلسه از اهمیت اداره ارشاد نسبت به بانوان سخن گفتند و اظهار تأسف کردند که در این جلسه تنها یک خانم حضور دارند. وقتی که نوبت به من رسید گفتم به عنوان یک خانم ایرانی نسبت به وضعیت فعلی موسیقی بانوان اعتراض دارم. چرا در جامعه ای که صحبت از تفکیک آقایان و خانم ها در دانشگاه ها است در عرصه موسیقی خیلی ها اصرار دارند که من این گروه را با آقایان ادغام کنم تا مجوز اجرا داشته باشیم. من این گروه را با همه مشکلاتی که سر راهمان گذاشتند به اینجا رساندم الان هم اصرار می کنند که باید آقایان وارد گروه شوند. من خیلی انتقادات تندی را مطرح کردم به گونه ای که آقای آفتابی ناراحت شد و خواست جلسه را ترک کند. دکتر کریمی هم در آن جلسه از من خیلی دفاع کردند.

این آقایان قرار بود با چه نقشی وارد گروه دایراک خاتون شوند؟

آن ها فقط اصرار داشتند که آقایان هم وارد گروه شوند، نوازنده و یا خواننده بودن برایشان فرقی نداشت. ولی طبق اساسنامه گروه "دایراک خاتون" - که من همیشه به آن افتخار می کنم - تمامی اعضا می بایست حتما از میان بانوان باشند.

چه کسانی به انجام این ادغام شما گروه و ورود آقایان به گروه اصرار داشتند؟

 از مسئولین اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گرفته تا برخی اساتید موسیقی و حتی تا خود بچه های گروه هم این فشار را روی من می آوردند. از زمانی که دولت جدید سر کار آمد اصرار زیادی وجود داشت که باید آقایان هم وارد ترکیب گروه شوند اما من گفتم که تحت هیچ شرایطی اجازه ورود آقایان به ترکیب گروه را نخواهم داد.

خب آقای آفتابی تازه کارشان را شروع کرده بودند چرا این همه ایشان را مورد انتقاد قرار دادید؟

ما با آقای آفتابی مشکل شخصی نداریم، بلکه با رویه ای مشل داریم که به ما خانم ها مجوز برگزاری کنسرت را نمی دهند. به گواهی اهالی موسیقی آقای شاه حسینی دیدگاه های روشنی داشتند ولی بعد از رفتن دیگر کمتر مسئولی گروههای موسیقی را درک می کرد. طی این سال ها عرصه برای انجام کارهای موسیقی خیلی تنگ شده و حتی مجبور بودیم تحت شرایط خاصی تمرین کنیم. یادم هست انجمن موسیقی کرمانشاه مکانی را برای تمرین در اختیار ما گذاشته بودند اما از بس تذکرات بی خود و بی معنی مانند اینکه چرا این خانم حجابش اینجوری است، چرا حین تمرین موسیقی، آواز می خوانید و چرا ... اعصاب بچه های گروه را خراب کردند. آقای خرسندپور هم می گفت ما ضوابط خاص خودمان را داریم و کاری از دست من برنمی آید. بنابراین ما هم مجبور شدیم پس از دو سه جلسه تمرین دوباره برگردیم به خانه ما و تمرینات را همانجا دنبال کنیم. وضعیت ما این گونه بود.

با اینحال شما از آقای رجبی برای اجرا اجازه گرفته بودید؟

بله ولی اجازه تبلیغات نداشتیم انگار یک فعالیت زیر زمینی بود.

خب خانم هایی مثل پری زنگنه، حوروش خلیلی و یا سیمین غانم هم در تهران با همین وضعیت به اجرای برنامه می پردازند و برخی اوقات تبلیغاتی هم صورت نمی گیرد.

این سخت گیری ها بی مورد بود. خدا می داند وقتی بچه ها می خواستند روی سن بروند من به قدری نسبت به پوشش آن ها سخت می گرفتم که جلسه بعد از کنسرت همیشه آشتی کنان داشتیم. در ضمن ما هم دوست داشتیم که گروه مطرح شود.

با این وجود شما سال گذشته در نیاوران تهران هم اجرا داشتید.

به دنبال انتقاداتی که من در جلسه با آقای آفتابی مطرح کردم از طرف معاونت هنری ارشاد به من زنگ زدند و گفتند ما برای اینکه حسن نیت خودمان را نشان دهیم از شما دعوت می کنیم که به مناسبت هفته فرهگی کرمانشاه در فرهنگ سرای نیاوران برنامه اجرا کنید. ما هم لباس های زیبای کردی برای بچه ها تهیه کردیم. استاد مرادی هم آمدند و کارهایی که قرار بود اجرا کنیم را تنظیم کردند. به دلیل ضعف هایی که در زمینه همخوانی وجود داشت با مشورت استاد مرادی از خانم چیمن رحمانی هم به عنوان خواننده دعوت به همکاری کردیم. گروه تقریباً آماده رفتن به تهران بود که من به خارج از کشور رفتم.

شما که نبودید آیا گروه دچار مشکل نمی شد؟

اعضای گروه ما را بانوان تشکیل می دهند و به همین دلیل سرپرست نقش مهمی در آن ایفا می کند. تا زمانی که من ایران بودم و این وظیفه را بر عهده داشتم مادرها می آمدند و دخترها را به من می سپردند. مثلا به جشنواره سنندج که رفتیم مادرها می گفتند دخترهای ما بیشتر از یک شب دور از خانه نباشند ولی وقتی اقامت ما سه شب طول کشید با توجه به اعتمادی که داشتند ایرادی نمی گرفتند. ما مانند یک خانواده بودیم. اما در کنسرت نیاوران چون من نبودم در فرودگاه کسی نبود که بچه ها را سر و سامان بدهد بنابراین همه از این وضعیت ناراحت بودند. من هم با خانم نعلینی که یک خانم بسیار دلسوز و با شخصیت هستند صحبت کردم و از آن زمان تاکنون هم خانم نعلینی به عنوان سرپرست بر مسایل گروه  نظارت دارند.

طی یک سال اخیر که گروه دایراک خاتون فعالیتی نداشته برخی از اعضا با گروه های دیگر باب همکاری را آغاز کرده اند. احساس نمی کنید که ادامه این وضعیت باعث از هم پاشیده شدن گروه خواهد شد؟

درسته. من هم احساس حس می کنم که گروه در حال از هم پاشیدن است و مدتی است که هیچ اجرایی ندارد. هر کسی بی هدف دنبال کاری رفته است. برخی به دنبال تحصیل رفته اند و خانم ها حسنی فتحی و پگاه سلیمی با گروه آقای کاکی همکاری می کنند. در حالیکه از ابتدا طبق اساس نامه قرار نبود که اعضا با گروه دیگری همکاری داشته باشند. البته با این شرایط من چگونه می توانم بگویم شما حق ندارید با گروه دیگری ساز بزنید. با این وجود طی همین مدت سعی کرده ایم گروه را دوباره منسجم کنیم و تمریناتی را با حضور آقای مرادی دوباره برگزار کرده ایم. به بچه ها هم گفته ام تک تک شما در قبال گروه مسئول هستید.

آینده گروه های موسیقی بانوان در کرمانشاه را چگونه می بینید و چه قدر به ادامه این راه توسط "دایراک خاتون" امیدوار هستید؟

هرچند به آینده چندان امیدوار نیستیم ولی با این وجود در این راه کوتاه نیامده ایم. امیدواریم که بتوانیم در اقلیم کردستان و یا مالزی برنامه هایی را اجرا کنیم. با همه این مشکلات آرزوی ما این است که همچنان در ایران به اجرای برنامه بپردازیم.

گفتگو: بهزاد خالوندی

ایجاد وبلاگ جدید | گزارش تخلف | نمایش لیست وبلاگ هاجامعه مجازی موسیقی ایرانیان